ما بی خیال حرمت مادر نمی شویم . . . .
عمرا اگر یه عده ای بفهمن ماها چی میگیم و چی میشه که 20 روز فاطمیه و 2 ماه محرم و صفر مشکی میپوشیم آخرش هم متهم میشیم به غمگین بودن و بعضا افسردگی!!!
بعد اونی که سادیسم داره و انواع فرنی ها و مالیخولیا و غیره میشه اجتماعی و شاد . . . . .
دنیاس دیگه
نچرخی می چرخوندت . . .
چی میشه که همه چی برعکس میشه این اصله؟!
یه وقتی میگیم طرف لقمه حروم خورده و یا مسئله ی دیگه ای داره (بنا به حدیث وارده از امام صادق(ع)) اونوقت میاد جلو امام حسین رو میگیره و سرش روبه نیزه میزنه . . . حالا موضوع اینه که چی میشه و طرف به کجا میرسه که همه چیز رو برعکس میبینه؟
مصداقش هم اینه که به جای اینکه ماها طلبکار باشیم بابت بی حجابی و فساد جامعه ، یه عده ای از ماها طلبکار شدن بخاطر گندایی که خودشون زدن!!
دیدی میان میگن : آره شما بسیجیا گند زدید به اعتقادات مردم!
ما نفهمیدیم بسیجی ها دوست دختر بازی رو ترویج کردن ؟ بسیجی ها عریان بودن رو رواج دادن؟ بسیجی ها گفتن حیا رو بخورن یه آب هم روش؟!
خلاصه اینکه داستان داریم . . . .
یه وقتایی باید با مشت زد تو دیوار !
پ.ن:
کسی تو مدینه به یاری ما نمیرسه . . . .
به قلم یک امُلیسم : دیده بان(امُل)